...........
گرچه ناآگاه خنجر میزنند
دوستان هم گاه خنجر میزنند
گاه بهر مال، اشباهالرجال
گاه بهر جاه خنجر میزنند
روز روشن خیل شاعر پیشگان
با هلال ماه خنجر میزنند
بانوان دلنازک و بیطاقند
با کمی اکراه خنجر میزنند
پیروان حکمت «خیر الأمور ...»
در میان راه خنجر میزنند
دودمردان در تکاپوی علف
یا که مشتی کاه خنجر میزنند
رستمان نشئه در خوان نخست
بیژنان در چاه خنجر میزنند
«مؤمنان آئینة یکدیگرند»
لیک... اما... آه! خنجر میزنند
عارفان هم گاهگاه از پشت سر
فی سبیلا... خنجر میزنند
عدهای هقهقکنان و عدهای
قاه اندر قاه خنجر میزنند
ای برادر! بد به دل وارد مکن
در زمان شاه خنجر میزنند!
اصلاحیه :
شاعر این شعر رو نمی دونم کیه من که نیستم دوستان اگه می دونیین لطف کنید بگید تا بنویسم
با تشکر از دوستان شاعر :سید حسن حسینی ملقب به سحر هست
..........................................................
راستی وبلاگ فدائیان اسلام
(( وبلاگ شخصی مهدیا آیینه داران همسرم )) هم به روز شده
ایشان قلم شیوا و زیبا یی دارند حتما سر بزنید و حتما پیغام بگذارید
این هم آرشیو وبلاگ ایشون